رستا جانرستا جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

رستای دنیای ما

ماهی کوچولوی من

هنوز نیومده من رو معطل خودت کردی جان  مادر. دیروز چنان تکون میخوردی که کاملا ملموس بود و میشد ازروی لباس حرکاتت رو دید میخواستم فیلم بگیرم برای خواهری و بابایی ولی تا دوربین رو سمتت میچرخوندم آروم میشدی. اینقدر محو تماشای حرکاتت بودم که یادم رفت زیر ماهیتابه رو روشن کردم و غذام سوخت....
17 فروردين 1395

نوروز زیبای ۹۵

با وجود تو که دیگه اینروزها به سرعت داری خودت رو نشون میدی و بزرگ.میشی امسالمون رنگ و بوی دیگه ای داشت نازنینم. به یمن وجودت مامانی بدجور از هیکل افتاده نازنینم با همه رعایتهایی که میکنم ولی خوب اشکال نداره بعدها با بدوبدو دنبالت همه اش برمیگرده به حال اول. اینروزها با تکونهای گاه و بیگاهت دلم برات غنج میره که چه شکلی هستی و اون تو داری چکار میکنی... الان پاهات بود که خورد به شکمم یا دستهای نازنینت. !! حسابی قوی شو برای ورود به دنیای آدم بزرگها ...
10 فروردين 1395

دختر بی همتای من

روزهای اسفندیمون رو با مزه مزه کردن دختر دار شدن دوباره مون گذروندیم و چقدر شیرین شدیم از حلاوت وجود چند سانتی تو!و بیشتر از همه خواهری که انگار همه دنیارو به پاش ریختی وقتی فهمید که داره صاحب یه خواهر کوچولوی ناز میشه ....
8 فروردين 1395
1